پيام تسليت و همدردی
حضرت ظريفي حضرت ظريفي

فرصتی خواستم اندوه مرگ استاد رازق فانی راسکوتی باشم پیام های دوستان مرا شکست.

مثل شکست رنگها که فانی اش به تصویر کشیده بود.

(همه جا دکان رنگ است همه رنگ می فروشد)

(دل من به شیشه سوزد همه سنگ می فروشد)

رازق فانی که باشادی دلها شادوبر لبان غمها فریاد بود:

(با هر دلی که شاد شود شاد میشوم)

(آباد هرکه گشت من آباد میشوم)

.............................................

............................................

(گیرم اگر که بال فغان در دلی شکست)

(من بر لبش نشسته و فریاد میشوم)

(فانی به پای هیچ کسی خم نشد سرت)

(آخر من از غرور توبرباد میشوم)

مرگش فریاد لب هاشد ونبودش غم دلها:

جایکه مرگ این همه بیداد میکند

طبع حزین سکوت نو ایجاد میکند

اشکی قلم به خشکی اندوه میرود

فریاد را زمانه چه بر باد میکند

جنبش کجاست دربدن ناله های جان

اینجا زبان کلالت اصوات میکند

من زل زده تحیرم از دست رفته است

باری غمم حکایت استاد میکند

رازق که از  ازل به جهان دل نبسته بود

فانی حکایتیست که ارشاد میکند

رنگ دکان دهر (ظریفی )چه رنگ داشت

شاگرد شو زمانه ات استاد میکند

 

 


April 25th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها